کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


ازدواج حضرت زهرا سلام الله علیها با امیر المؤمنین

درباره : حضرت زهرا سلام الله علیها
منبع : امالى شيخ صدوق، ص ۴۴۸، بحارالانوار ج ۴۳ ص ۱۰۲

در روز عقد و ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا چند گزارش وجود دارد. الف) شیخ مفید، شیخ طوسی و شیخ کفعمی ازدواج را در اول ذیحجه اعلام کرده‌اند. شیخ مفید، مسار الشیعه ص ۳۶، شیخ کفعمی، بلدالامین ص ۲۴۴ ‏‏، شیخ کفعمی، المصباح ص ۵۱۴،  ‏ شیخ طوسی، مصباح المتهجد ج ۲ ص۶۷۱، ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب ج۳ ص ۳۵۷، ابوریحان بیرونی؛ آثارالباقیه ص ۵۳۵، محدث اربلی کَشف الغُمّه ج۳ ص۲۱۰،  ب ) البته شیخ طوسی، شیخ کفعمی و ابن شهر آشوب می‌نویسند عقد در اول ذیحجه ولی ازدواج در ششم ذیحجه بوده است. یخ کفعمی، المصباح ص ۵۱۴، شیخ طوسی، مصباح المتهجد ج ۲ ص۶۷۱، ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب ج۳ ص ۳۵۷، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۴۳، ص ۹۲، شیخ عباس قمی فیض العلام  ص۱۵۲. ج ) شیخ مفید، شیخ طوسی و سید بن طاوس در روایتی دیگر ازدواج حضرت زهرا را در نیمه ماه رجب ذکر کرده اند. شیخ مفید، مسار الشیعه ص ۵۸، شیخ طوسی، سیدبن طاوس، اقبال الاعمال ج ۲ ص ۶۶۴، مصباح المتهجد ج ۲ ص۸۰۵، شیخ کفعمی، المصباح ص ۵۱۲،  د ) اقوال دیگر : عقد در ماه صفر ازدواج در ذی‌حجّه، عقد در رمضان  ازدواج در ذی‌حجّه ، عقد و ازدواج  هردو در ربیع الاوّل) شیخ عباس قمی فیض العلام  ص ۱۵۲ و۲۱۳، مرحوم خراسانی منتخب التواریخ ص ۳۴


شيخ صدوق در امالى از على بن ابى طالبعليه السّلام روايت كرده كه فرمود: من عزم خود را جزم كردم كه با فاطمه سلام الله علیها ازدواج كنم ولى جرات نمی‌كردم اين مطلب را با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در ميان بگذارم، اين آرزو در هر شب و روز در سينه من شعله می‌كشيد تا اينكه بالاخره به حضور پيامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم رسيدم. آن حضرت به من فرمود: اى على! گفتم: بفرماييد اى رسول خدا! فرمود: تصميم به ازدواج گرفته‌اى؟ گفتم: رسول خدا بهتر می‌داند. و دانستم كه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم قصد دارد بعضى از زنان قريش را برايم تزويج كند، ولى من نگران بودم كه مبادا فاطمه سلام الله علیها از دستم برود.

روزى پيامبر شخصى را نزد من فرستاد و مرا احضار كرد، من كه از شدّت خوشحالى سر از پا نمی‌شناختم به حضور آن حضرت كه در حجره امّ سلمه مشرّف شدم و ديدم كه آن بزرگوار به قدرى شادمان است و خوشحال كه سابقه نداشت، و هنگامى كه چشمم به ايشان افتاد، ديدم كه چشمانش می‌درخشيد و سفيدى دندان هايش از سرور و خنده‌اى كه داشت مشاهده می‌شود. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به من فرمود: اى على! به تو مژده می‌دهم كه خداوند آن غم كه در باره ازدواج تو داشتم برطرف كرد. گفتم: چگونه‌اى رسول خدا؟

گفت: جبرئيل نزد من آمد و سنبل و قرنفل بهشتى به من داد، من آنها را گرفتم و بوييدم و به جبرئيل گفتم: اين سنبل و قرنفل براى چيست؟ گفت: خداى توانا به ملائكه و ساكنين بهشت دستور داده كه بهشت را با ميوه‌هاى درختان، درخت‏ها و گياهان زيبا و قصرها زينت كنند و باد بهشت را فرمان داده تا عطر و بوى آنها را در سراسر بهشت منتشر سازند، و حور العين بهشت را فرمان داده تا سوره طه، و طواسين و يس و حمعسق را تلاوت كند، سپس منادى از زير عرش ندا در داده: آگاه باشيد كه امروز روز وليمه و عروسى على بن ابى طالب عليه السّلام است، بدانيد كه من شما را شاهد می‌گيريم بر اينكه فاطمه سلام الله علیها دختر محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را براى على بن ابى طالبعليه السّلام، به رضايت خود تزويج نمودم.

آنگاه خداوند تبارك و تعالى ابر سفيدى را فرستاد تا قطرات خود را به صورت لؤلؤ و زبرجد و ياقوت بر سر آنان ببارد، و پس از آن ملائكه برخاستند و سنبل و قرنفل نثار اهل بهشت كردند، و اين سنبل و قرنفل از آنها می‌باشد. پس از آن خداوند ملكى را كه نامش راحيل است و در ميان ملائكه خطيبى بليغ ‏تر و فصيح ‏تر از او وجود ندارد مأموريت داد تا خطبه‏ اى بخواند. راحيل خطبهاى ايراد نمود كه اهل آسمان‏ها و زمين نظير آن را نشنيده‏ بودند سپس منادى ندا داد: اى ملائكه و ساكنين بهشت، ازدواج على را كه حبيب محمّد است با دختر محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم تبريك بگوييد، زيرا من هم به ايشان تبريك گفته ‏ام. آگاه و شاهد باشيد كه من بعد از پيامبران، محبوبترين زنان را براى محبوبترين مردان تزويج نمودم.

راحيل گفت: خداوندا! بيش از اينكه ما می‌بينيم و در بهشت به ايشان داده ‏اى، چه چيز ديگرى به آنها عطا خواهى كرد؟ خداى متعال فرمود: اى راحيل! بركت بيشترى كه به آنها می‌دهم، اين است كه آنان با محبّت من زندگى خواهند كرد و آنان را براى خلق خود حجّت و دليل قرار می‌دهم، به عزّت و جلالم سوگند، مخلوقى از آنان به وجود می‌آورم و از آن دو، نسلى ايجاد می‌كنم كه خزانه داران من در زمين، و معدن علم من، و طرفداران و هدايت‏ كنندگان مردم به سوى دين من خواهند بود و بعد از پيامبران و رسولان، به وسيله آنان بر خلق اتمام حجّت خواهم نمود.

[و رسول خدا ادامه داد:] اى على! به تو مژده می‌دهم زيرا خداوند تو را به قدرى گرامى داشته و اكرام كرده كه احدى را چنان عزيز و گرامى نداشته. اى على! من دخترم فاطمه سلام الله علیها را بر همان چيزى تزويج نمودم كه خداوند رحمان او را تزويج نمود، و به آن چيزى براى فاطمه راضى شده‌ام كه خدا راضى شده است، اكنون او زن توست و در اختيار تو می‌باشد و تو از من به وى سزاوارترى. و جبرئيل به من خبر داده كه بهشت به شما دو نفر اشتياق دارد و اگر نبود اينكه خداوند عزّ و جلّ مقدّر نموده فرزندانى از شما به وجود بيايد كه بر خلق حجّت باشند، در اين صورت اشتياق بهشت و اهل آن را پاسخ مى ‏داد و شما را هر چه زودتر داخل بهشت می‌نمود. پس اى على! تو بهترين برادر و بهترين داماد و بهترين مصاحب هستى و براى تو همين بس كه خداوند از تو راضى و خشنود است.

على عليه السّلام می‌گويد: به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم گفتم: آيا مقام من به جايى رسيده كه در بهشت نامى از من برده شود و خدا ملائكه را براى ازدواج من شاهد بگيرد؟

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود: همانا خداى عزّ و جلّ هر گاه ولى و دوست خود را گرامى بدارد به گونه ‏اى گرامى می‌دارد كه چشمى نديده و گوشى نشنيده باشد و خداوند اين مقام را به تو عطا فرموده است. على عليه السّلام گفت: پروردگارا به من توفيق بده تا در برابر نعمتهاى تو شكرگزار باشم. و پيامبر فرمود: آمين.

متن عربی روایت: لأمالي للصدوق ابْنُ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُقَاتِلٍ عَنْ حَامِدِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ هَارُونَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ عليه السّلام قَالَ لَقَدْ هَمَمْتُ بِتَزْوِيجِ فَاطِمَةَ ابْنَةِ مُحَمَّدٍ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وَ لَمْ أَتَجَرَّأْ أَنْ أَذْكُرَ ذَلِكَ لِلنَّبِيِّ وَ إِنَّ ذَلِكَ لَيَخْتَلِجُ فِي صَدْرِي لَيْلِي وَ نَهَارِي حَتَّى دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فَقَالَ يَا عَلِيُّ قُلْتُ لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ هَلْ لَكَ فِي التَّزْوِيجِ قُلْتُ رَسُولُ اللَّهِ أَعْلَمُ وَ إِذَا هُوَ يُرِيدُ أَنْ يُزَوِّجَنِي بَعْضَ نِسَاءِ قُرَيْشٍ وَ إِنِّي لَخَائِفٌ عَلَى فَوْتِ فَاطِمَةَ فَمَا شَعَرْتُ بِشَيْ‏ءٍ إِذْ أَتَانِي رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فَقَالَ لِي أَجِبِ النَّبِيَّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وَ أَسْرِعْ فَمَا رَأَيْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم أَشَدَّ فَرَحاً مِنْهُ الْيَوْمَ قَالَ فَأَتَيْتُهُ مُسْرِعاً فَإِذَا هُوَ فِي حُجْرَةِ أُمِّ سَلَمَةَ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيَّ تَهَلَّلَ وَجْهُهُ فَرَحاً وَ تَبَسَّمَ حَتَّى نَظَرْتُ إِلَى بَيَاضِ أَسْنَانِهِ يَبْرُقُ فَقَالَ أَبْشِرْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ كَفَانِي مَا قَدْ كَانَ أَهَمَّنِي مِنْ أَمْرِ تَزْوِيجِكَ فَقُلْتُ وَ كَيْفَ ذَلِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ وَ مَعَهُ مِنْ سُنْبُلِ الْجَنَّةِ وَ قَرَنْفُلِهَا فَنَاوَلَنِيهِمَا فَأَخَذْتُهُمَا وَ شَمِمْتُهُمَا فَقُلْتُ مَا سَبَبُ هَذَا السُّنْبُلِ وَ الْقَرَنْفُلِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمَرَ سُكَّانَ الْجِنَانِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَنْ فِيهَا أَنْ يُزَيِّنُوا الْجِنَانَ كُلَّهَا بِمَغَارِسِهَا وَ أَشْجَارِهَا وَ ثِمَارِهَا وَ قُصُورِهَا وَ أَمَرَ رِيحَهَا فَهَبَّتْ بِأَنْوَاعِ الْعِطْرِ وَ الطِّيبِ وَ أَمَرَ حُورَ عِينِهَا بِالْقِرَاءَةِ فِيهَا بِسُورَةِ طه وَ طَوَاسِينَ وَ يس وَ حمعسق ثُمَّ نَادَى مُنَادٍ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ أَلَا إِنَّ الْيَوْمَ يَوْمُ وَلِيمَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السّلام أَلَا إِنِّي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ زَوَّجْتُ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السّلام رِضًى مِنِّي بَعْضُهُمَا لِبَعْضٍ ثُمَّ بَعَثَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَحَابَةً بَيْضَاءَ فَقَطَرَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ لُؤْلُئِهَا وَ زَبَرْجَدِهَا وَ يَوَاقِيتِهَا وَ قَامَتِ الْمَلَائِكَةُ فَنَثَرَتْ مِنْ سُنْبُلِ الْجَنَّةِ وَ قَرَنْفُلِهَا هَذَا مِمَّا نَثَرَتِ الْمَلَائِكَةُ ثُمَّ أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَلَكاً مِنْ مَلَائِكَةِ الْجَنَّةِ يُقَالُ لَهُ رَاحِيلُ وَ لَيْسَ فِي الْمَلَائِكَةِ أَبْلَغُ مِنْهُ فَقَالَ اخْطُبْ يَا رَاحِيلُ فَخَطَبَ بِخُطْبَةٍ لَمْ يَسْمَعْ بِمِثْلِهَا أَهْلُ السَّمَاءِ وَ لَا أَهْلُ الْأَرْضِ ثُمَّ نَادَى مُنَادٍ أَلَا يَا مَلَائِكَتِي وَ سُكَّانَ جَنَّتِي بَارِكُوا عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السّلام حَبِيبِ مُحَمَّدٍ وَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ فَقَدْ بَارَكْتُ‏ حدّثنا محمّد بن الحسن الصفّار، عن سلمة بن الخطّاب البراوستانى، عن ابراهيم بن مقاتل قال: حدّثنى حامد بن محمّد، عن عمرو بن هارون ... الخ. عَلَيْهِمَا أَلَا إِنِّي قَدْ زَوَّجْتُ أَحَبَّ النِّسَاءِ إِلَيَّ مِنْ أَحَبِّ الرِّجَالِ إِلَيَّ بَعْدَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ فَقَالَ رَاحِيلُ الْمَلَكُ يَا رَبِّ وَ مَا بَرَكَتُكَ فِيهِمَا بِأَكْثَرَ مِمَّا رَأَيْنَا لَهُمَا فِي جِنَانِكَ وَ دَارِكَ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ يَا رَاحِيلُ إِنَّ مِنْ بَرَكَتِي عَلَيْهِمَا أَنْ أَجْمَعَهُمَا عَلَى مَحَبَّتِي وَ أَجْعَلَهُمَا حُجَّةً عَلَى خَلْقِي وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأَخْلُقَنَّ مِنْهُمَا خَلْقاً وَ لَأُنْشِئَنَّ مِنْهُمَا ذُرِّيَّةً أَجْعَلُهُمْ خُزَّانِي فِي أَرْضِي وَ مَعَادِنَ لِعِلْمِي وَ دُعَاةً إِلَى دِينِي بِهِمْ أَحْتَجُّ عَلَى خَلْقِي بَعْدَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ فَأَبْشِرْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَكْرَمَكَ كَرَامَةً لَمْ يُكْرِمْ بِمِثْلِهَا أَحَداً وَ قَدْ زَوَّجْتُكَ ابْنَتِي فَاطِمَةَ عَلَى مَا زَوَّجَكَ الرَّحْمَنُ وَ قَدْ رَضِيتُ لَهَا بِمَا رَضِيَ اللَّهُ لَهَا فَدُونَكَ أَهْلَكَ فَإِنَّكَ أَحَقُّ بِهَا مِنِّي وَ لَقَدْ أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ عليه السّلام أَنَّ الْجَنَّةَ مُشْتَاقَةٌ إِلَيْكُمَا وَ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدَّرَ أَنْ يُخْرِجَ مِنْكُمَا مَا يَتَّخِذُهُ عَلَى الْخَلْقِ حُجَّةً لَأَجَابَ فِيكُمَا الْجَنَّةَ وَ أَهْلَهَا فَنِعْمَ الْأَخُ أَنْتَ وَ نِعْمَ الْخَتَنُ أَنْتَ وَ نِعْمَ الصَّاحِبُ أَنْتَ وَ كَفَاكَ بِرِضَى اللَّهِ رِضًى قَالَ عَلِيٌّ ع فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ بَلَغَ مِنْ قَدْرِي حَتَّى إِنِّي ذُكِرْتُ فِي الْجَنَّةِ وَ زَوَّجَنِيَ اللَّهُ فِي مَلَائِكَتِهِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَكْرَمَ وَلِيَّهُ وَ أَحَبَّهُ أَكْرَمَهُ بِمَا لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ فَحَبَاهَا اللَّهُ لَكَ يَا عَلِيُّ فَقَالَ عَلِيٌّ ع رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَ‏  فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ  آمِينَ‏ « امالى شيخ صدوق، ص ۴۴۸، بحارالانوار ج ۴۳ ص ۱۰۲»

حافظ همدانى از حضرت امام حسين عليه السّلام روايت كرده است: روزى حضرت رسول در خانه امّ سلمه بود. فرشته‏ اى كه ... با لغات گوناگون و مختلف كه به يكديگر شباهتى نداشت، مشغول تسبيح و تقديس خداوند بود، بر آن حضرت نازل شد. حضرت گمان كرد كه او جبرائيل است. خطاب به او فرمود: هيچ‏گاه در چنين صورتى بر من نازل نشده بودى! گفت: من جبرائيل نيستم، بلكه صرصاييل می‌باشم.
خداوند مرا به سوى تو فرستاده تا نور را با نور تزويج كنى. حضرت پرسيد: چه كسى را با چه كسى؟ گفت: دخترت فاطمه سلام الله علیها را با علىّ بن ابى طالب. بنابراين، رسول خدا
صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، فاطمه را در حضور جبرائيل و ميكائيل و صرصاييل به عقد على عليه السّلام درآورد. حضرت گويد: در اين هنگام رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به ميان شانه‌‏هاى صرصاييل نگريست، ديد نوشته شده است: لا اله الا اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ بن ابى طالب مقيم الحجّة. فرمود: اى صرصاييل! چند وقت است كه اين جمله بين شانه‌‏هاى تو نوشته شده است؟ گفت: دوازده هزار سال پيش از آنكه خداوند متعال دنيا را بيافريند. «بحار الأنوار، ج ۴۳ ص ۱۲۳»
در حديث خبّاب بن ارت چنين آمده است: خداوند متعال به جبرئيل دستور داد كه، نور را با نور تزويج كند. ولايت اين ازدواج با خداوند بود و خطبه خوان جبرائيل، نداكننده ميكائيل، دعوت ‏كننده اسرافيل، پخش كننده نقل و شيرينى عزرائيل و شاهدان، فرشتگان آسمانها و زمين. سپس خداوند متعال دستور داد كه درخت طوبى ميوه ‏هاى خود را بريزد. درخت طوبى درّ سفيد، ياقوت سرخ، زبرجد سبز و لؤلؤ تازه پخش كرد و حور العين شتابان آنها را جمع كرده به يكديگر هديه می‌دادند. « بحار الأنوار، ج ۴۳ صص ۱۱۰- ۱۰۹»
از انس بن مالك روايت شده است كه: روزى عبد الرحمن بن عوف زهرى و عثمان بن عفان نزد رسول خدا
صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم رفتند. عبد الرحمن به حضرت عرض كرد: يا رسول اللّه! دخترت فاطمه سلام الله علیها را به همسرى من درآور! من صد ناقه سياه كبود چشم كه همگى از شتران مصرى حامله شده باشند، با ده هزار دينار مهريه او قرار می‌دهم [در بين اصحاب رسول خدا كسى از عبد الرحمن و عثمان متموّل‏ تر نبود]، عثمان گفت: من نيز همان اندازه مىدهم. به علاوه، من پيش از عبد الرحمن اسلام آورده ‏ام.
رسول خدا
صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم از گفتار آنان به خشم آمده مشتى سنگريزه برداشته و به سوى عبد الرحمن بن عوف پرتاب كرده فرمود: تو اموال خود را به رخ من می‌كشى؟ در اين هنگام سنگريزه‏ ها تبديل به درّ شدند، درّى كه قيمت يكى از آنها به اندازه تمام اموال عبد الرحمن می‌شد. در همان لحظه، جبرائيل نازل شده گفت: اى احمد! خداوند متعال به تو سلام رسانده می‌فرمايد: حركت كن و برو نزد علىّ بن ابى طالب! زيرا مثال او مثال كعبه است كه همگى به سوى آن می‌روند و آن به سوى كسى نمی‌رود. خداوند به من دستور داد كه به رضوان نگهبان بهشت دستور دهم چهار طرف بهشت را آذين بندد و به درخت طوبى و سدرة المنتهى دستور دهم كه تا جايى كه می‌توانند خود را به زر و زيور بيارايند، و به حور العين امر كنم كه خود را زينت دهند و زير درخت طوبى و سدرة المنتهى بايستند، به يكى از فرشتگان به نام «راحيل» دستور داد كه بر ساق عرش حاضر شود. هنگامى كه همه فرشتگان حاضر شدند، به من امر فرمود منبرى از نور برافرازم و به راحيل دستور داد بر بالاى منبر رود و خطبه ‏اى بليغ از خطبه‏ هاى ازدواج را ايراد كند و فاطمه سلام الله علیها را به عقد على عليه السّلام درآورد و مهريه آن حضرت را خمس اموال دنيا قرار داد كه تا روز قيامت متعلّق به او و فرزندانش می‌باشد. و من و ميكائيل شهود، و خداوند ولىّ عقد بود، به درخت طوبى و سدرة المنتهى دستور داد كه تمام عطرها و زيور خود را بر سر آنان بيفشانند و به حور العين دستور داد كه آنها را جمع كنند و تا روز قيامت به آن فخر و مباهات نمايند، و به تو نيز امر فرموده كه در روى زمين فاطمه را به عقد على درآورى.... «دلائل الامامة، صص ۱۳- ۱۲»
جابر بن عبد اللّه گويد: هنگامى كه رسول خدا
صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فاطمه را به امير المؤمنين عليه السّلام تزويج فرمود، خداوند نيز از بالاى عرشش- آن دو را با يكديگر- تزويج كرد و جبرائيل خطبه خواند و ميكائيل به همراه هفتاد هزار فرشته شهود عقد بودند .... «بحار الأنوار، ج ۴۳ ص ۱۴۲»
امام باقرعليه السّلام از حضرت رسول
صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل كند كه فرمود: همانا من مانند شما بشرى هستم، در بين شما ازدواج مى‏ كنم و به شما تزويج مى‏ نمايم، غير از فاطمه سلام الله علیها را؛ زيرا امر تزويج او از آسمان نازل شده است. «بحار الأنوار، ج ۴۳ ص ۱۱۳و ۱۴۵»
از على عليه السّلام نقل شده كه رسول خدا
صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به من فرمود: اى على! عدّه ‏اى از مردان قريش مرا در مورد فاطمه سرزنش كرده گفتند: ما فاطمه سلام الله علیها را از تو خواستگارى كرديم موافقت نفرمودى ولى او را به على دادى. به آنان گفتم: به خدا سوگند من مانع ازدواج شما نبودم و من او را به همسرى على عليه السّلام درنياوردم، بلكه خداوند شما را منع كرده او را به همسرى على عليه السّلام درآورد. جبرائيل بر من نازل شده گفت: اى محمّد! همانا خداوند متعال مى ‏فرمايد: اگر على عليه السّلام را نيافريده بودم براى دخترت فاطمه سلام الله علیها بر روى زمين از آدم تا كنون كفو و همتايى نبود « بحار الأنوار، ج ۴۳ صص ۱۴۵، ۹۲و ۱۱۳»